راستش نماز نمی خونم نه اینکه نخوام نمی تونم بخونم چون تو مرامم دوگانگی نیست (والبته هست!) زیرا دل را عزیز می شمارم هر چند بیمار است
اما صبح خمار و سردم و ذکر خدا گرمم می کنه از ستایش گرفته تا نیایش
هر روز پناه می برم به خدا اعوذ بالله من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون و اعوذ برب الناس من شر الوسواس الخناس و ... من شر حاسد اذا حسد
یه دعای رفع خطر که بدجوری کمکم می کنه زیرا همیشه یک ترس کوچک همراهم هست ترس از شیاطین جنی و انسی
و بالاخره دعا و ذکر ایاک نعبد و ایاک نستعین
البته نماز خوندن را دوست دارم اما نمیشه و نماز دروغکی هم که نفاقه و شکافه و بیماری زاست