بسم الله الرحمن الرحیم
الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون (یونس۶۲)
انسان وقتی با خداست لباس تقوا می پوشد اما وقتی از خدا دور می گردد لباس ترس و غم می پوشد لباس غم همان لباس گرسنگی است.
وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ (اعراف۲۶)
غذا همیشه آماده است اما شخص گرسنه نمی بیند و خداوند حضور دارد اما ما در خواب غفلتیم.
لذت طلب دردطلب است اما خدا طلب برایش تفاوتی نمی کند زیرا در هر دو خدا را می طلبد.
وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ
در پیش روی آنها سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی، و چشمان آنها را پوشاندهایم، لذا چیزی را نمیبینند!
سد و مانع و پرده دنیوی نمی گذارد آن سوی سد و مانع و پرده را ببینیم اما سدهای درونی که در قلب و جان ما هستند بر عکس عمل می کنند و نمی گذارند جلوی پای خود را نگاه کنیم و خداوند دوردستها نیست بلکه او نزدیک است (فانی قریب) این موانع و سدها چیستند؟ جوع و خوف
به عبارت دیگر هوس و هوای نفس . انسان گرسنه و دارای اشتها و شهوت ، غذا را نمی بیند وگرنه گرسنه نمی شد غذای ما خدای ماست و خدا نزدیک است . (الجوع طعام الله) خداوند به ما گرسنگی می دهد تا او را بخوانیم و نه غذا را !!!
خداوند همین نزدیکی است همین الان و همین جا اما هوس ما را از الان و از این جا دور می کند .
اما سدهای پشت سر ما(و من خلفهم سدا) چیستند؟
این سدها افسوس ها و ای کاش های ما و خاطرات گذشته هستند .
انسان حقیقت بین همین الان با خداست و خدا را در گذشته جستجو نمی کند و ما فکر می کنیم گذشته از الان بهتر بوده و اغلب آرزوی زندگی در گذشته را داریم و از حال بد می گوییم .
انسان عاقل تلاش می کند به یاد خدا و در نهایت با خدا باشد و خداوند را نقدا ببیند و درک کند و با او سخن بگوید و خداوند هم جوابش را بدهد و سخن خدا را بشنود.
اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ |
از آنچه در پیش رو و پشتسر دارید بترسید امید که مورد رحمت قرار گیرید |
تقوا یعنی ترس از آرزوها و هوس ها و افسوس ها و ای کاش ها و ...
تقوا یعنی ترس از پریشانی ها و پشیمانی ها
تقوا یعنی ترس از دنیا
زیرا انسان در دنیا مدام یا در گذشته است و یا در آینده و از خداوندی که در حال حضور دارد غافل است. مگر ذکر بگوید و قلبا با خدای حاضر و ناظر باشد.
چشم ما کور است و گوش ما کر و فقط فکر ما و خیال و وهم ما دائما در کار است تا ما نبینیم و نشنویم.
چرا ما از حال می ترسیم؟؟
زیرا در زمان حال بودن یعنی مردن نفس و نفس ما تنها با آرزوها و خاطرات زنده است تنها در زمان موهوم گذشته و آینده نفس می کشد .
واقعیت یعنی حال و توسعه یعنی رسیدن به واقعیت موجود و رشد یعنی توسعه و یعنی بازگشت به خویشتن خویش یعنی خدایی که همین نزدیکی است.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(بقره186)
و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤ ال کنند بگو) من نزدیکم! دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا میخواند پاسخ میگویم، پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند).
در راه خدا مقصد کجاست؟
مقصد همان مبدا است و لذا تنها راه رسیدن به مقصد رسیدن به مبدا است و این فقط با توبه میسر است و باز گشت به خودمان و خداوند را در طبیعت جستجو کرد و نه در ماوراء آن !!!
قرآن این را به ما می گوید و دائما مظاهر طبیعی در قرآن اولویت دارند و نام سوره های قرآن را ببینیم تا باور کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
جوع یعنی چه:گرسنگی و اشتیاق و هوس و احساس فقر و خماری و شهوت ...
دو بلای درونی وجود دارد که از بلایای بیرونی بدتر است و اساسا بلای بیرونی زمانی بلا محسوب می شود که این دو باشند این دو جوع و خوف هستند.
فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ (نحل ۱۱۲)
به نعمتهاى الهى کفرانورزید، و سپس خداوند به کیفر کار و کردارشان بلاى فراگیر گرسنگى و ناامنى را به آنان چشانید
وقتی انسان نعمت خدا را ندید دچار هوس و شهوت و گرسنگی می شود که به نظر من هر سه یکی هستند . و سپس ترس او را می گیرد ترس از عواقب گناه ناشی از هوس !!!!
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ (بقره۱۵۵)
قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و .....مىآزماییم
ترس و گرسنگی دو بلایی هستند که خداوند ما را بوسیله ی آن آزمایش می کند و ما اگر جزو صابرین باشیم در موقع مواجهه با آن می گوییم ما بسوی خدا رجوع می کنیم (انالله و انا الیه راجعون) تنها خداوند است که میتواند عطش گرسنگی ما و ترس ما را درمان کند . (الابذکرالله تطمئن القلوب) اداره بیمه و غذا و مادیات فقط یک مسکن هستند که چند ساعتی اثر می کنند و سپس دوباره ترس و خماری و کمبود و ...
الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ (قریش۴)
همانکس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ناامنی رهائی بخشید
پس انسان باید خدا را بخواهد نه غیر خدا که هیچ و پوچند و فقط ظاهری بدون باطن هستند . اسمی بدون مسمی.
اگر ما خدا را بخواهیم و بخوانیم این باطن نماز است و در مقابل هم خداوند ما را می خواهد و می خواند که این نماز خداست بر ما.
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ (بقره۱۵۷)
افراد صبور در فقر و ترس و جوع خدا را می خواهند و خداوند هم برآنها صلوات می فرستد یعنی به یاد آنهاست (اذکرونی اذکرکم) یاد خدا نماز ماست و یاد ما کردن خدا نماز اوست.
بسم الله الرحمن الرحیم
اولا ببینیم از نظر لغتی معنای آن چیست؟
رحمن صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت رحمت دارد و چون رحمت خداوند در دنیا شامل حال تمام موجودات و تمام انسان ها چه مؤمن و چه کافر می شود او را رحمن می خوانیم.
رحیم نیز همانند رحمن از ریشه رحمت گرفته شده است اما تفاوتش با رحمن در اینجاست که رحیم صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت و دوام دارد لذا به کسی اطلاق میشود که دارای رحمت دائم و همیشگی باشد.
منبع:http://p-asiyeh.blogfa.com/post-80.aspx
رحمان و رحیم یعنی رحمت او همگانی و همیشگی است
فرق مومن و ملحد در چیست؟
رحمان را هر دو درک می کنند یعنی هم مومن و هم ملحد رحمت خدا را درک میکنند هوا و غذا و ماشین و باغ و همسر و بچه و .... هر دو ممکن است داشته باشند .
اما رحیم را هر دو درک نمی کنند رحمت خدا همیشگی است اما مشرک و ملحد انکار می کند چگونه؟؟ با نق زدن و غصه و اضطراب و دلهره و آشفتگی و عصبانیت و خشم و ....زیرا انسان وقتی احساس بدی دارد که غضب خدا را درک میکند و نه رحمت او .
مومن درجه یک دائم الشکر و دائم الخوش است زیرا در همه چیز رحمت را می بیند تسلیم و راضی به اراده ی خداست خداوند را وکیل گرفته و اراده ی او را اراده ی خود می داند و علم او را بر جهل خود ترجیح می دهد .