در دیدگاه وحدت گرایانه متهم یا خداست و یا نفس و بقیه هیچ کاره اند .
در یک آیه می گوید خداست که با ما بدی می رساند و درست هم هست زیرا یکی از نام های خدا ضار است یعنی تمام بدی ها از ناحیه ی خداست همانگونه که تمام خوبی ها از ناحیه ی اوست (قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ ) نساء 78
اما در آیه ی بعد می گوید خوبی ها از خداست و بدی ها از نفس است
مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ (نساء 79)
آیا این تضاد است؟؟؟
نفس همان جهل است و جهل هم وجود دارد و اما وجودی وهمی . فکر است .
انسان وقتی فکر می کند چه بخواهد و چه نخواهد در دام دوگانگی خیر و شر و یا بدی و خوبی می افتد و وقتی فکر نباشد فضای وجود یکدست می شود و حتی شاید بگوییم ناگفتنی است.
قضاوت از بین می رود .
هر چی بدی است از ناحیه ی نفس است و لذا برای از بین بردن بدی ها باید نفس از بین برود . نفس هم وقتی محو می شود که عقل ظاهر شود مانند خورشید که نورهای ضعیف زمینی را محو می کند و در تاریکی آن نورها قد علم می کنند.
_________________________
دو روز است که اسیر نفسم شده بودم و بدجوری حالم خراب بود و با نوشتن سعی می کنم خودم را از دام بدبینی نجات دهم . با بهزیستی درگیری ذهنی داشتم ولی خداوند می گوید حال تو را نفس نادانت خراب کرده و نه بهزیستی و نه همسر و نه همکار و نه هیچ چیز دیگر.
دشمن اصلی خودتی خودتی خودتی
امانه خودت هم مقصر نیستی و خودت را هم ببخش زیرا نفس یک خود نما ست و نه خود واقعی.
شاد باش به فضل الهی
حتی شاد شو از غم !!!!!