نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست

نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست

متهم اصلی (۱۰)

به نام او   

دشمن تراشی

 برخی شاید خرده بگیرند چرا مولانا و یا بقیه ی عرفا سیاسی نبودهاند و چرا در آنهمه یورش و جنگ اهل عشق و رقص و شادی بوده است ؟؟

جواب این است که حکومت خوب و یا بد نداریم و همه از یک قماش اند زیرا برای بقای خود نیاز به خشونت و ... دارند و من هم حاکم شوم اینگونه خواهم بود. در هر حکومتی یک عده نورچشمی اند . 

 

دعواهای سیاسی دعوای نفس است و بس !! 

 

انسان اگر بتواند نفسش را بکشد چه می شود؟؟ 

(البته نفس مانند بدن نیست بلکه دائما در حال مرگ و زندگی است و شاید الان او را بکشیم دوساعت دیگر زنده شود.) 

وقتی نفس مرده است انسان در شادی و صلح بسر می برد و هیچ دشمنی ندارد خودبخود به رقص و شادی می رسد اما اگر این نفس زنده شود و ودائما بزرگ و بزرگ تر شود دشمنان او و به تبع آن غم و غصه های او بیشتر و بیشتر می شود و بیماری ها ی او هم احتمالا بیشتر و پیرتر و پیرتر می گردد . 

 

خدایا می شود که برای ساعتی هم که شده نفسم بمیرد تا شاد و مست شوم ؟ 

متهم اصلی (۹)

بسم الله الرحمن الرحیم 

 به فکر خودت باش! 

نفس انسان دوست دارد فراموش شود و لذا انسان میل دارد همیشه به یاد دیگران باشد و دائما هم بدگویی از دیگران و بدگویی از هر چیز دیگر و چقدر ما عمرمان را اینگونه هدر می دهیم و عاقبت هم ناکام از دنیا می رویم . 

وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ (حشر18) 

و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد  

 

یکی از نشانه های یادخدا این است که به یاد خود باشیم ولی یک خود غریبه در انسان وجود دارد و تنها با فراموشی خود اصلی او زنده است لذا دائما ما را مشغول به غیر خود می کند تا او زنده باشد . 

این ویروس خود  ،حیات و زندگی خارجی ندارد و اگر ما به یاد خدا باشیم می میرد و خود اصلی ظاهر می شود خود خوشبین خود مثبت و خودشاد و خود بهشتی و خود جاودانه و حقیقی .  

 

گمان بد زاده ی این نفس است و بدگویی و بدکرداری  زاده ی بدگمانی !! 

این بدگمانی منظور بدگمانی عامیانه و اجتماعی نیست بلکه تنفر است زیرا نفرت موجب بدگمانی می شود و برعکس عشق موجب خوشبینی می گردد . 

تنفر از جهنم است که جهنم را جهنم می کند و اگر عشق به جهنم باشد ، جهنم هم جنت می شود . 

تنفر از بهشت ، بهشت را جهنم می کند و مطمئن هستم که بسیاری عذاب می بینند بواسطه ی اینکه زیادی در بهشت بوده اند و تنها با بیرون رفتن از بهشت ، احساس بهتری پیدا می کنند . 

 

متهم اصلی (۸)

به نام او که تنها او کارمی کند. 

 

 

در عهد داود جوانی هفت سال دائما دعا می کرد وروزی حلال بدون زحمت و کار می خواست و می گفت خدایا مرا تنبل آفریدی و اهل کار نیستم پول مفت بده تا اینکه در یک شامگاهی با زاری و تضرع دعا میکرد و یک هو گاوی دوان دوان به درب خانه ی او آمد و با شاخ خود درب را شکست و وارد خانه شد و آن جوان به خیال اینکه دعای او مستجاب شده گاو را کشت و گوشت آن را قربانی کرد و تا این که صاحب گاو پیدا شد و آن را طلب کرد و جوان گفت این گاو از طرف خدا آمده و خلاصه خلق جمع شدند و به طرفداری از صاحب گاو پیش حاکم و قاضی رفتند تا حکم کند و داود هم در ابتدا حق را به جانب صاحب گاو داد ولی وقتی استدلال جوان را شنید کمی گیج شد و یک روز فرصت خواست و در خلوت شبانه به نماز ایستاد و رمز و راز قضیه بر او فاش شد و صبح از مالک گاو خواست نه تنها باید از پول گاو بگذرد بلکه با توجه به اینکه ثروتمند است باید کلی هم به جوان پول بدهد و آن مرد عصبانی شد و از کوره در رفت که این چه قضاوتی است و مردم هم طرفدار آن مرد بودند و بر علیه داود شورش کردند نکند داود دیوانه شده و بر خلاف عقل حکم می کند اما داود دستور داد دست و پای آن مرد را ببندند و به طرف یک درخت قدیمی در اطراف شهر رفتند و دستور داد که اطراف آن را بکننند و یک چاقو و استخوانها و سر یک فرد را پیدا کردند و بر دسته ی چاقو نام آن مرد حک شده بود که غلام مقتول بوده و او را کشته و با کنیز او ازدواج و ثروت او را بالاکشیده و طبق حکم شرع خودش باید قصاص و تمام اموال او و حتی زن و فرزندان او متعلق به جوان است و او را با چاقوی خودش می کشند و نه تنها آن جوان از دادن پول گاو معاف می شود بلکه دعای او هم مستجاب و یک ثروت فراوان و بی زحمت نصیب او می شود. 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــ 

تمثیل : 

نفس :صاحب گاو  

گاو : علت و معلول  (جهان مادی) 

جوان :عقل  

 

عقل انسان اسیر گاو تن است و تا آن گاو را نکشد به ثروت معنوی نمی رسد و نفس انسان متهم اصلی است که دیگران را متهم می کند و باید او را هم کشت. 

 

نفس خود را کش  ، جهان را زنده کن 

خواجه را کشته ست ، او را بنده کن 

 

مدعی گاو ، نفس تست ، هین 

خویشتن را خواجه کرده ست و مهین 

  

آن کشنده ی گاو ، عقل تست ، رو 

بر کشنده ی گاو تن منکر مشو  

عقل اسیر ست و همی خواهد ز حق 

روزیی بی رنج و نعمت بر طبق  

روزی بی رنج او موقوف چیست؟ 

آنکه بکشد گاو را ، که اصل بدیست 

بعد مولانا می گوید استدلال ضد وحی است و قرآن و پیامبران اهل استدلال نیستند اهل معجزه هستند و معجزه یعنی دور زدن اسباب و عللل.  

خدایا روزی بی زحمت می خواهیم 

بی طبیب و دارو شفا یابیم  

 

البته انسان باید زحمت بکشد و دارو بخورد اما می داند این ها بازی است و خداوند می تواند بدون اسباب هم ما را به هدف برساند. 

 

انسان اگر خداشناس شود دنیا بهشت می شود و بدون کار و زحمت می خورد و می خوابد و لذت می برد. 

زیرا اهل دعاست فقط درخواست می کند حتی کار او نوعی تفریح و لذت است و نه رنج و تعب. 

لذا تنها کار مومن درخواست و طلب است و دگر هیچ . بقیه اتوماتیک انجام می شود و نه با فشار و زحمت !!!!! 

متهم اصلی (۷)

در یک دیدگاه کاملا ضد دیدگاه رایج ، خوب دقت کنیم همه چیز بر عکس می شود.


در دیدگاه رایج خدا ابژکتیو و دیدنی نیست بلکه آنچه واقعیت دارد ماده است و خداوند مفهومی ذهنی است . دنیا واقعیت است و حقیقت چیز دیگری است .

اما در یک دیدگاه عرفانی ، بویژه ابن عربی مطرح می کند خداوند تنها واقعیت است و غیر خدا همگی ذهنی و درونی هستند. 

واقعیت مثبت است خدا خیر و زیبایی و دانایی است

نفس چکار می کند؟هر روز شر و بدی و زشتی تولید می کند و عبادت ما هم این است که هر شب با آب توبه و بازگشت به فطرت الهی درونمان را پاک کنیم و تا در آینه ی دل خدا را ببینیم خوبی ببینیم و زیبایی .


دیدن هر عیبی در جهان قطعا عیب ماست و خوبی ها از خداست

اگر سی درصد دنیا را روشن می بینیم یعنی هفتاد درصد کوری داریم

اگر هشتاد درصد جهان را روشن می بینیم یعنی چشم دل ما بیست درصد بسته است

هر نقطه ی تاریک در دل ما بخشی از جهان را تاریک می کند.

نفرت و دلخوری یعنی نقطه ای تاریک در دل انسان

کسی که دنیا را تاریک می بیند و غصه دار است قطعا بیمار است و چشم دل او و روان او  بسته است و درمان این است که چشم دل باز شود و حجاب ها برداشته شود.

______________

براداران و خواهران در این دیدگاه همه فرشته اند بلااستثناء و ما در شهر فرشتگان زندگی می کنیم و اگر دیوصفتی می بینیم نشانه ی بیماری قلبی ماست نشانه ی این است که عینک دودی زده ایم و دود می بینیم.

پ.ن:این مسائل برای زندگی شخصی است و در اجتماع صادق نیست انسان وقتی در خلوت به این دیدگاه برسد به شادی می رسد به بهشت می رسد .

متهم اصلی (۶)

جنگ زرگری 

 

نفس برای رهایی از اتهام، مدام دشمن تراشی می کند هرگونه درگیری به تعبیر مولانا بازی کودکانه است و  

_________ 

روزها فکر من این است و همه شب سخنم 

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم 

 

خدایا چرا غافل شده ام در حالی که میدانم غفلت انسان را از حیوان هم پست تر می کند و غفلت یک جهان مجازی برایمان می سازد و در حقیقت یک جهنم مجازی درست می کند . ؟؟

 

مولانا می گوید ستون بنای دنیا بر غفلت بناشده است و اگر انسان از خواب غفلت بیدار شود حقیقت را می بیند که شادی و سرور به همراه دارد  .