نماز

نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست
نماز

نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست

مثبت اندیشی از منظر عرفانی (5)

نتایج:

2-یکی از ثمرات آگاهی، امیدواری است. در مقابل، جهل و نادانی به ما یاُس و نومیدی می دهد. انسان دانا می فهمد تنها گناهان قلبی وجود دارد. در جهان عینی همه معصوم هستند. بنابراین می داند و می یابد که گناهان او قابل شستشوست. زیرا در اختیار او هستند. کافی است قلب خود را از بد بینی و سوء ظن نجات دهد یا بعبارت دقیق تر از خداوند بخواهد که قلب او را پاک کند تا او پاک شود. از این رو راه هایی، اگر عقل و آگاهی داشته باشیم،آسان می شود. انسان دانا هر چقدر هم خطا کرده باشد ماُیوس نمی شود زیرا می فهمد نتیجه مهم است و اگر  اکنون مثبت اندیش باشد تمام گناهان و عیوب قبلی از بین می رود. لطف الهی دائم است و بر قهر و غضب او غالب است زیرا قهر و غضب هم لطف الهی است اما به شکلی دیگر.

انسان دانا می فهمد که شکست از امور منفی است و وجود خارجی ندارد لذا هیچگاه احساس شکست نمی کند و به راه خود ادامه می دهد. نومیدی ، افسردگی، توقف و سکون وقتی بروز می کند که احساس شکست می کنیم .اما وقتی شکست را  را نفی کردیم همه چیز را طبیعی می بینیم و همیشه در حرکت ، تلاش، امید، و نشاط هستیم.

 

3-یکی از ثمرات بسیار مهم مثبت اندیشی، رضایت قلبی از خود و از دیگران است. انسانی که می فهمد جسم مادی او و دیگران بر اساس اراده حق عمل می کند از همه آنها راضی است اما تلاش می کند تا در اندیشه خود تغییراتی بدهد و تغییرات مثبت در اندیشه باعث می شود که خداوند تغییرات علی الظاهر مثبت در عمل انجام دهد. نکته اساسی این است که متکی به خود نباشیم فقط خداوند را موُثر ببینیم و از او تغییرات مثبت را بخواهیم و از او بدانیم اما امور منفی را از نفس ناپاک خود بشمریم.

(( ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم))3/11

مثبت اندیشی از منظر عرفانی (۴)

نتایج:

در اینجا بطور مختصر برخی از نتایج مثبت اندیشی را مرور می کنیم.

1-در مثبت نگری عرفانی، خداوند جهان را اداره می کند. اراده او همیشه مثبت است (( ز نیکو هر چه صادر گشت نیکوست))(گلشن راز) پروردگار تغییرات بیرونی را با تغییرات اختیاری درونی  و قلب هماهنگ می کند. خداوند جهان بیرون را اداره می کند لذا همه چیز دقیق و منظم است ولی انسان های روی زمین جهان درون خود را اداره می کنند و بر اثر غفلت و نادانی فکر می کنند که مستقیما بر جهان بیرون تسلط دارند. ما در جان خود اختیار داریم اما جسم ما به فرمان خداست. اختیار ما درونی است نه بیرونی. پروردگار تغییرات آفاقی را با تغییرات انفسی ما هماهنگ می کند و البته حکم نهایی، حکم اوست. حکمت او حاکم است نه هوس های ما. بر این اساس متوجه می شویم که غیر خدا در جهان بیرون مستقیما هیچکاره اند و خداوند همه کاره است پس تنها از او می ترسیم و تنها به او پناه میبریم. تنها از او کمک می گیریم و جسم خود را هم بنده او میبینیم. یکی از اساسی ترین نتایج شناخت و عرفان مذهبی (( دعا)) است. یک انسان آگاه با دعا و رازو نیاز مستقیم با خداوند می تواند مشکلات خود را حل کند. با گفتگو با خدا، جهان را تغییر می دهد. خداوند به درخواست ما گوش می دهد. اگر با حکمت و قوانین الهی هماهنگ باشد به اجابت می رسد و اگر هماهنگ نباشد خداوند در جایی دیگر محبت ما را جبران می کند. از این رو هر درخواستی از خداوند قطعا به اجابت می رسد. ( و قال ربکم ادعونی استجب لکم )40/60

 ما بعلت جهل و نادانی فکر می کنیم خداوند در آسمان خداست و در روی زمین عاجز است. از این رو بسوی او نمی رویم. فکر می کنیم دیگران عامل و فاعل هستند به آنها توجه می کنیم. قطعا در بینش عرفانی، انسانها با دعا می توانند به همه آنچه می خواهند برسند. زیرا در گفتگو و احساس نیاز با خداوند بتدریج شناخت  و معرفت ما، گسترش می یابد. از این رو درخواست های ما هم بتدریج تغییر می کند. چه بسا فردی برای بدست آوردن ماشین، خانه و عیش و نوش بسوی خدا برود و از او بخواهد ولی بتدریج عاشق نفس گفتگو با خدا شود و نیاز خود را تنها، بهانه ای برای گفتگو با معشوق خود قرار دهد . دعای عارفانه از تیغ هم برنده تر است. دعا وسیله نجات و کمال ماست. حتی با دعا اگر خداوند بخواهد، ثروت بی زحمت و بی حساب به دست می آوریم. خداوند به تعبیر عارف بزرگ شیخ محمود شبستری ( لاابالی است) هر کاری را که بخواهد می کند ما نمی توانیم برای خدا قانون اخلاق تعیین کنیم .

جناب کبریایی لا ابالی است     منزه از قیاسات خیالی است

گلشن راز

انسان عارف به خدا طمع می بندد یعنی چیز هایی که دیگران با زحمت بدست می آورند او در سایه لطف خدا مفت و مجانی می خواهد. طمع او زیاد است هر چه دلش بخواهد از خداوند می خواهد و طمع به خدا بسیار خوب و عاقلانه است.

انسان عاقل به کار و اندیشه و فکر خود تکیه نمی کند بلکه فقط به خداوند متکی است. زیرا او هر کسی را که دوست دارد روزی زیاد می دهد. به راه راست هدایت می کند یا از خود دور می کند. هیچ موجودی در جهان حتی پیامبران هم نمی توانند هر کاری را که بخواهند انجام دهند بلکه آنها هم به دستور و اذن پروردگار عمل می کنند. ( انا الله یفعل  ما یشاء و لا یفعل ما یشاء احد غیره) اصول کافی

مثبت اندیشی از منظر عرفانی (۳)

اهداف:

به نظر من بر اساس حدیث عقل و جهل، قرآن و مثنوی، کاملا روشن است که ریشه همه بیماری ها در منفی نگری است و منفی اندیشی زائیده جهل و نادانی است . همچنین اصل همه خوبی ها از مثبت اندیشی است و مثبت نگری محصول عقل و آگاهی است. از این رو در صدد هستیم تا بیماری های عام ( نه خاص) بشر را از منظر عرفانی تحلیل و بررسی نماییم.

روش ها:

روش ما در درمان بیماری های عام و کلی بشر بر پایه نوعی شناخت درمانی است. مثلا اگر فردی بفهمد که خشم و نفرت از امور منفی است و این علم را پیدا کند که در جهان خارج خشم و نفرت وجود ندارد قطعا در خشم و نفرت ظاهری دیگران نسبت به خود، مهربانی و عشق می بیند. از این رو به جای این که واکنش قهر آمیز و دشمنی نشان دهد، خشم دیگران را با مهربانی و نفرت را با عشق پاسخ  می دهد. یک دستور بسیار مهم در ادیان این است که سبئه و بدی را با حسنه و خوبی دفع کنید. زیرا بدی وجود ندارد ما خوبی را بدی می بینیم و واکنش بد نشان می دهیم. اگر کسی به مثبت اندیشی مطلق برسد در هر کس و هر چیز بلافاصله خوبی می بیند.

اهل صیقل رسته اند از بو و رنگ           لاجرم بینند خوبی بی درنگ

مثنوی

انسان دانا در همه امور علی الظاهر منفی، امری مثبت می بیند و به همین جهت واکنش او هم قطعا مثبت است. انسان دانا می فهمد که همه موجودات و انسان ها به او خوبی می کنند و عشق می ورزند. لذا او هم به همه موجودات عشق و محبت می ورزد. عشق صد در صد به همه موجودات و بدون نفرت و کینه حتی به یک موجود، قطعا محصول عقل و آگاهی است مولانا اشعاری در وصف محبت دارد(( از محبت خار ها گل می شود)) و در پایان اشعار می فرماید (( این محبت هم نتیجه دانش است )) عشق و محبت واقعی زمانی است که ما دیگران را در هر حال دوست داشته باشیم چه به ما خوبی کنند و چه علی الظاهر به ما بدی نمایند و چه اینکه حتی به ما صدمه برسانند. دیگران هر تصمیمی بگیرند رضایت خداوند هم باید باشد تا عملی شود و اگر عملی شد، عمل، خوب است هر چند نیت بد باشد. حضرت مسیح(ع) پیام آور عشق پاک و غیر مشروط به همه انسان ها بود و حضرت محمد (ص) پیام آور عقل بود. عقل عشق را می آفریند.

مثبت اندیشی از منظر عرفانی (2)

مقدمه:

ما انسان ها در زندگی روزانه خود نوسانات روحی داریم خشمگین و ناراحت می شویم. اضطراب و دلهره داریم. بیماری های روانی خفیف در زندگی همه ما وجود دارد. در زندگی همه ما درجات تنفر، کینه، سرزنش و عیب جویی، منفی نگری، بیماری، ترس، غم و اندوه..... وجود دارد. واقعا ریشه و مادر بیماری های روحی چیست؟ در قرآن، انسان های بد و بیچاره، در حدود 10 بار با عبارت ((فی قلوبکم مرض)) یاد شده است. یعنی از این منظر، انسانهای بد کسانی هستند که در روح و روان آنها مرض و بیماری است. انسان بد یعنی انسان بیمار و با این بینش انسان بد وجود ندارد تنها انسان بیمار وجود دارد و بیماری او هم روحی و درونی است. پیامبران الهی، طبیب دلهای بشر هستند. آمده اند روان ما را پاک کنند. اگر قلب و روان ما صد در صد پاک شد قطعا تمام جهان را پاک، بی عیب و منزه از آلودگی، بدی و بیماری می بینیم. جهان واقعی یکی است و کاملا خوب و مثبت است اما در روان و اندیشه انسان ها تغییر می کند و تبدیل می شود.

اگر در روان ما 10 در صد آلودگی و بدی باشد در جهان خارج دقیقا ده در صد انسان های بد، بیمار و نادان می بینیم. بقیه یعنی نود در صد خوب و مثبت هستند. اگر 50 در صد روان ما سیاه باشد در جهان خارج 50 در صد سیاهی و ظامت می بینیم. اگر 80 در صد روان ما آلوده به جهل و نادانی باشد 80 در صد خوبی های جهان واقعی را بد می بینیم و عملا از 80 در صد جهان متنفر و بیزار هستیم و با آنها خصومت و جنگ داریم.

اگر انسانی از فرط و خوشحالی و نشاط می رقصد و سر مست و با شورو حال است در همان لحظه روانش مثبت و پاک است لذا جهان را درست می بیند. جهان واقعی سیر ثابت و طبیعی دارد و از قوانین ثابت پیروی می کند ولی همان فرد در زمانی دیگر درد و ناراحتی دارد ، افسرده و غمگین است ، جهان کماکان مثبت و خوب است ولی روان او آلوده و بیمار شده است و سریع ترین درمان این است که عیب خود را ببیند و کوشش کند روح و روان خود را از منفی اندیشی نجات دهد. وقتی روان او پاک شد صد در ضد دوباره نشاط و شادی به او روی می آورد اما انسان جاهل فرا فکنی می کند و سبب ناراحتی و غم خود را در جهان بیرون می یابد از این رو به دیگران بد و بیراه می گوید وقایع عالم را بد می شمرد. با جهان خارج دشمنی می ورزد در آتش خشم، کینه و دشمنی می سوزد یعنی درجهنم جهل می سوزد. جهنم وجود خارجی ندارد. جهنم از امور منفی است و در پندار انسان های نادان واقعیت می یابد. جهنم واقعی، جهنم جهل است و جهل از امور منفی است و در باطن ما جریان دارد.

مثبت اندیشی از منظر عرفانی(1)

بنام آنکه جان را فکرت آموخت 

پیام نهایی:

در جهان چیز منفی وجود ندارد. همه چیز مثبت است اما در درونمان، هم مثبت و هم منفی داریم.

چکیده مقاله:

همه چیز خوب، زیبا و دوست داشتنی است. در جهان بدی و خوبی وجود ندارد ولی دو نوع خوبی داریم. در جهان واقعی منفی و مثبت نیست در قلب ما منفی و مثبت، خیر و شر هست. جهانی که خدا می آفریند سرتاسر زیباست اما جهانی که در پندار ماست و در دل ما جریان دارد زشت و زیباست . موجوداتی که خداوند بطور واقعی می آفریند جملگی خوب ،نیکو ،پاک ، سالم و بیگناه هستند. اما موجوداتی که در درون و اندیشه ما پدید می آیند دو دسته می شوند، عده ای خوب و سالم و عده ای دیگر بیمار و بد هستند.  

هر چه خداوند می آفریند و به ما می دهد نعمت است اما نعمت های خداوند در درون ما به نعمت و نقمت تقسیم می شوند. نعمت هایی که باب میل و هوس ماست نعمت هستند اما نعمت هایی را که بر خلاف میل ما هستند، تکذیب می کنیم و. نقمت می شمریم. ما انسانهایی هسنیم که یک چیز واحد را دو چیز متضاد می بینیم. خداوند همیشه بخشاینده و مهربان است اما ما بواسطه بی خبری و کودک بودن، مهربانی خداوند را به غضب و خشم خدا تعبیر و تفسیر می کنیم. همه انسانها بطور واقعی و عینی خوشبخت اند همه آنها معصوم و پاک هستند اما در جهان اندیشه و ذهن، عده ای خود را خوشبخت و برخی خود را بدبخت تصور می کنند. همه انسانها سالم هستند اما در  جهان ذهن و اندیشه عده ای خود را بیمار می یابند و برخی خود را سالم می بینند. همه موجودات بطور واقعی زنده هستند و برای همیشه زندگی دارند اما ما انواع زندگی را به مرگ و زندگی تعبیر و تفسیر می کنیم. همه موجودات بدون استثنا به ما خوبی می کنند اما فکر می کنیم، برخی به ما بدی و ظلم می کنند و و بجای سپاسگزاری و تشکر به آنها حمله ور می شویم و فحش و ناسزا می گوییم!!. بجای اظهار عشق و محبت، تنفر و کینه  آنها را به دل می گیریم. در جهان واقعی فقط خداوند وجود دارد. اسماء آیات و کلمات الهی هستند اما در جهان درونی و نفسانی ما خداوند هم وجود دارد و شیطان هم وجود دارد. شیطان، شرّ و بدی بسیار بسیار کوچک و حقیر هستند. از دایره نفس ما خارج نیستند. باطل و کذب هستند. اما خداوند، خوبی و سلامتی واقعی بسیار بسیار بزرگ و عزیز هستند. حق و صدق می باشند. هنگامی که این معنا و واقعیت را همان گونه که هست ، درک کردیم آیات تکوینی قرآن را به جان و دل می پذیریم. امور منفی و باطل ناچیز می شوند (( انّ الباطل و کان زهوقا)) 81/17 در جهان واقعی فقط و فقط خداوند اختیار دارد و همه موجودات بدون استثناء، عبد و مجری فرامین خداوند هستند. همه مجبور مطلق هستند اما در جهان درونی و نفسانی، ما اختیار د اریم هر کاری را انجام دهیم. واقعیت جبر واختیار این است که انسان ها در عمل مجبورند ولی در فکر و اندیشه مختارند. اگر اندیشه مثبت داشتند خداوند اعمال بیرونی را مثبت می سازد و در جهت مثبت تغییر می دهد. اما اگر اندیشه منفی داشتند خداوند اعمال و روی دادهای بیرونی را منفی نشان می دهد و در جهت منفی تغییر می کند.

گر بود اندیشه ات گل، گلشنی              گر بود خار، تو هیمه گلخنی

مثنوی

در جهان واقعی خداوند همه کاره و دیگران هیچکاره اند. مانند مرده ای در دست خدا هستند. حرکت و تغییر آنها، به دست خداوند هست و این معنای (( لا حول ولا قوة الّا بالله العلی العظیم )) است. اما در جهان ذهنی و درونی ما، هر موجودی قدرتی و اختیاری دارد فلذا از آنها میترسیم، به آنها دل می بندیم، از آنها انتظار کمک داریم. جهان ما، جهان کثرت می شود ولی جهان واقعی جهان وحدت است و همه موجودات تحت فرمان یکی هستند. در جهان واقعی همه چیز صاحب و مالک دارد. صاحب و مالک اشیاء فقط خداست ما هم متعلق به صاحب و مالک خود یعنی خدا هستیم و اگر بفهمیم که به خدا تعلق داریم آنگاه به سوی او رجوع می کنیم. ((انّا لله و انّا الیه راجعون)) 156/2 اما در جهان پنداری و خیالی همه چیز مستقل هستند و ما نه تنها احساس استقلال  میکنیم بلکه چیز های دیگر را هم، صاحب می شویم و این احساسات دروغین، ما در همه بیماری های روحی هستند. وقتی مال و اموال خود را از دست می دهیم یا آبرو و مقام خود را در معرض خطر می بینیم و یا بیماری جسم، ما را تهدید می کند، دچار بحران روحی و بیماری روانی می شویم اما انسانی که آنها را متعلق به خدا می داند هیچگاه دچار محرومیت و عقده حقارت نمی شود.  

 

ادامه دارد