نماز

نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست
نماز

نماز

هدف خلقت و هدف دین ،نماز و یاد خداست

راه دل

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

متهم اصلی (13)

هوای نفس 

 

نفس انسان تنها در هوای گذشته و آینده می تواند تنفس کند و زنده بماند و لذا انسان نفس مدار مدام در بین گذشته و آینده طواف می کند و هیچگاه نمی تواند از این حرکت بایستد زیرا نفس یک موج است که تنها با حرکت پدید می آید و آرامش مساوی با مرگ موج است. 

 

زندگی در زمان حال که در حقیقت بی زمانی است یک زندگی جدید و با کیفیتی متفاوت است. زندگی بدون نفس مانند خوردن شراب است شراب بی خودی و بی خیالی و انسان بی هوش می شود بی خود می شود و ................... 

 

در حقیقت گذشته مانند یک دیوار است و آینده هم مانند یک دیوار است و ما محبوس زمان هستیم . زندانی زمان و باید از زمان ترسید و پابه بی زمانی گذاشت و از مکان ترسید و به لامکان رفت.  

خدایا ما را از بند زمان آزاد کن  

خدایا  جسم هستیم ما را جان کن تا لایق جانان شویم . 

 

خدایا با جان شدن ، جسم ما هم روح می شود و جهان مادی ، جهان روحانی می گردد و ........ 

متهم اصلی (12)

EGO 

 

نام دیگر نفس ، ایگو است و هر چقدر سن انسان بالاتر می رود و بیشتر توسعه ی مادی پیدا می کند ایگو بزرگ و بزرگ تر می شود و به همان اندازه غم و اندوه او بیشتر می شود . نام های بزرگ دردآور است و شخصیت های اجتماعی معمولا انسان را زندانی می کند و یک زندانی چگونه میتواند شاد باشد !!! 

در گفتار قبلی گفتیم که نفس تولید غم می کند و لذا یک کودک شاد است اما وقتی ایگو پیدا می کند از شادی و شیرینی او کاسته و بر غم های او افزوده می گردد و لذا می گویند سعی کنید کودک باشید یعنی برای ساعتی نام و نشان اجتماعی خود را کنار بگذارید و آواز بخوانید و آب بازی کنید و بی خیال شوید. 

متهم اصلی (۱۱)

نفس و عقل دو موجود متضاد  

 

انسان در یک زمان یا عقل است و یا نفس  و یا عاقل است و یا نفس جاهل . عقل از دریای بسیار شیرین زاده می شود و نفس از دریای بسیار شور و تلخ . 

از کجا بفهمیم که الان فرشته ی عقل هستیم و یا دیو نفس ؟؟؟؟ 

انسان وقتی شیرین کام است و کام دیگران را شیرین می کند یک فرشته است 

اما وقتی تلخ کام و ناکام است و کام دیگران را هم تلخ می کند یک دیو و موجود جهنمی است.  

 

شادی یک حالت نیست بلکه یک موجود است یک فرشته است و انسان عاقل شادی است و شاد می کند و  

غم هم تنها یک حالت نیست بلکه واقعا موجودی به نام غم وجود دارد و زائیده ی نفس است و انسان غمگین یک شیطان است  

و لذا ممکن است صبح یک فرشته ی شاد باشیم و شب یک شیطان غمگین باشیم. انسان دائما رنگ عوض می کند گاهی رنگ خدایی می گیرد و گاهی رنگ شیطانی . 

 

نتیجه: 

شیرینی و شادی محصول درخت عقل است و تلخی و تاریکی و اندوه محصول درخت نفس است.

 

متهم اصلی (۱۰)

به نام او   

دشمن تراشی

 برخی شاید خرده بگیرند چرا مولانا و یا بقیه ی عرفا سیاسی نبودهاند و چرا در آنهمه یورش و جنگ اهل عشق و رقص و شادی بوده است ؟؟

جواب این است که حکومت خوب و یا بد نداریم و همه از یک قماش اند زیرا برای بقای خود نیاز به خشونت و ... دارند و من هم حاکم شوم اینگونه خواهم بود. در هر حکومتی یک عده نورچشمی اند . 

 

دعواهای سیاسی دعوای نفس است و بس !! 

 

انسان اگر بتواند نفسش را بکشد چه می شود؟؟ 

(البته نفس مانند بدن نیست بلکه دائما در حال مرگ و زندگی است و شاید الان او را بکشیم دوساعت دیگر زنده شود.) 

وقتی نفس مرده است انسان در شادی و صلح بسر می برد و هیچ دشمنی ندارد خودبخود به رقص و شادی می رسد اما اگر این نفس زنده شود و ودائما بزرگ و بزرگ تر شود دشمنان او و به تبع آن غم و غصه های او بیشتر و بیشتر می شود و بیماری ها ی او هم احتمالا بیشتر و پیرتر و پیرتر می گردد . 

 

خدایا می شود که برای ساعتی هم که شده نفسم بمیرد تا شاد و مست شوم ؟